هگل
فیلسوفان اغلب دوست دارند که یک گفتگو یا رویارویی فرضی را روایت کنند تا یک ایده نظری را نشان دهند. مکالمات سقراطی معروف افلاطون یکی از نمونه های این موضوع است. «دیالکتیک ارباب و برده» (master-slave dialectic) متعلق به «گئورگ ویلهم فریدریش هگل» (Georg Wilhelm Friedrich Hegel) هم داستان رویارویی دو شخص خودآگاه را تعریف می کند که به مبارزه مرگ آوری منجر می شود. درک این بخش از کتاب «پدیدارشناسی روح» (Phenomenology of Spirit) هگل مهم است؛ نه تنها بخاطر اینکه عناصر اصلی فلسفه کلی او را دربرمی گیرد، بلکه برای اینکه تاثیرات عمیقی بر مباحث بعدی در این زمینه داشته است.
بندی مختصر در زمینه زندگی هگل
گئورگ ویلهم فریدریش هگل در 27 آگوست 1770 در اشتوتگارت آلمان به دنیا آمد. او در دوران نوجوانی به مطالعه آثار زیادی از تعدادی از نویسندگان عصر روشنگری پرداخت. او در سن 18 سالگی به دانشکده دینی پروتستان «توبینگر استیفت» (Tübinger Stift) ملحق شد و در آن با دو فیلسوف آتی دیگر، «فریدریش شلینگ» و «فریدریش هولدرین»، هم اتاقی بود. او پس از فارق التحصیلی مقاله «زندگی عیسی» (Life of Jesus) و دست نوشته بسیار طولانی «مثبت گرایی دین مسیحیت» (The Positivity of the Christian Religion) را نوشت. او رابطه پرفراز و نشیبی با مسیحیت داشت و در زمان هایی با رویکرد انتقادی و در زمان هایی دیگر با نگاهی مثبت به آن نگاه می کرد. او از تاثیرگذارترین اشخاص در جنبش «ایدهآلگرایی آلمانی» و فلسفه قرن نوزدهم بود. کتاب پدیدارشناسی روح شاخص ترین اثر اوست که روی اندیشمندان بسیاری تاثیر گذاشته است. در ادامه مطلب به معرفی این کتاب به صورت کلی و بررسی دیالکتیک ارباب و برده به صورت خاص خواهیم پرداخت.
دیالکتیک ارباب و برده هگل: یک اسطوره فیلسوفانه

هر کس که تاریخچه فلسفه را مطالعه کرده باشد، حتما با روایت های فرضی مواجه شده که برای مجسم کردن مفاهیم فیلسوفانه نوشته شده اند. تمثیل غار در کتاب «جمهوری» (The Republic) افلاطون نمونه قابل توجهی از فلسفه کهن در این زمینه است. افلاطون برای اینکه «نظریه اشکال» (theory of forms) خود را توضیح دهد، سنارویی را خلق کرد که در آن گروهی از مردم در یک غار گول سایه ها را می خورند؛ سایه هایی که تنها بازتاب هایی از واقعیت، یعنی اشیای زیر نور خورشید، هستند. نمونه مدرنی از این موضوع، نظریه «توماس هابز» از وضع طبیعی در کتاب «لویاتان» (Leviathan) است که چگونگی تکامل زندگی بدون وجود یک قدرت حاکم را نشان می دهد. هابز تلاش می کند تا رفتار هر شخص در ارتباط با دیگران بر اساس ترس در چنین وضعی را نشان دهد.
این داستان ها فرضی هستند و با اینکه از نظر منطقی رخ دادن شان ممکن است، الزاما در تاریخ رخ نداده اند. اهمیت این مباحث به قدرت شان در خلاصه کردن ادعاهای فیلسوفانه از طریق تجربه های انسانی ملموس برمی گردد. دیالکتیک معروف ارباب و برده هم جوانبی از فلسفه کلی هگل را قابل فهم تر می کند. هدف اصلی این فرایند فهمیدن این است که انسان ها چطور می توانند به آزادی تحقق بخشند؛ موضوعی که ارتباط نزدیکی با این سوال دارد که چه چیزی ما را انسان می کند. هگل بعد از مباحث بسیار انتزاعی خود درباره آگاهی با این مثال، این نظریه را در مضمونی اجتماعی و کاربردی قرار می دهد.
فلسلفه و پدیدارشناسی روح هگل

کلیدی ترین مهفوم در فلسفه هگل، مفهوم روح است. خلاصه ساده سازی شده آن این است که روح هگل به آگاهی انسان از هر دو جنبه فردی و جمعی اشاره می کند. کل نگری هگل باعث شده تا او توسعه آگاهی انسان را به تاریخ جهان گره بزند. کتاب پدیدارشناسی روح که کلمات تخصصی چالش برانگیزی در آن بکار گرفته شده، با جزئیات بالا توسعه آگاهی انسان را به صورت انتزاعی مطالعه می کند. از طرف دیگر، کتاب «عناصر فلسفه حق» (Elements of the Philosophy of Right) که معمولا به صورت خلاصه به آن فلسفه حق می گویند، نشان می دهد که روح چطور در نظم اجتماعی مدرن به آزادی می رسد. چیزی که این دو اثر را با یکدیگر متحد می کند، الگوی دیالکتیک آن هاست. دیالکتیک هگل فرایندی است که از طریق آن یک مفهوم، آگاهی یا جامعه با حل تضادهای داخلی خود طی سه مرحله به شکل ملموس خود می رسد. در هر مرحله تضادهای پیشین با سازگار شدن عناصر مخالف حل می شوند.
برای تجسم این موضوع می توانیم نگاهی کلی به وضع مدرن بیاندازیم. در ابتدا وضع بی قانونی وجود دارد که در آن افراد می توانند آزادانه رفتار کنند اما از آن ها در مقابل دخالت های دیگران محافظت نمی شود. در لحظه دوم، افراد با یکدیگر دولتی را ایجاد می کنند تا از آن ها محافظت کند، اما این دولت به یک قدرت توتالیتر تبدیل و بر آن ها چیره می گردد. در شکل نهایی، دو جنبه متضاد آزادانه رفتار کردن و آزادی در برابر مداخله با اصلاح دولت و محدود کردن قدرتش با یکدیگر متحد می شوند. نمونه مفهومی این موضوع از طرف هیگل، رابطه بین «وجود» (Being)، «هیچ» (Nothing) و «شدن» (Becoming) است. دیالکتیک ارباب و برده الگوی مشابهی را طی می کند. البته قبل از بررسی عمیق تر این موضوع، بهتر است که خود این کتاب را به صورت خلاصه بررسی کنیم.
لحظات آگاهی: یقین حسی، ادراک حسی و درک

پدیدارشناسی روح هگل را می توان کاوش دیالکتیک توسعه آگاهی انسان دانست. هگل مطالعه خود را در فصلی به نام «آگاهی» (Consciousness) شروع می کند که در آن درباره «یقین حسی» (self-certainty) می نویسد؛ این یقین نزدیک ترین و ابتدایی ترین نوع شناخت است. این نوع شناخت به تصور اولیه ما از اشیای فیزیکی روبرو از طریق حس هایمان اشاره دارد، بدون اینکه فکرمان درگیر قضیه شود. هگل ادعا می کند که وقتی با یک شی مواجه می شویم، اولین چیزی که خودآگاهمان متوجه می شود، حتی قبل از اینکه ویژگی های آن را درک کند، «کلیات اینجا و اکنون» (universals of here and now) است. این شناخت از آنجایی که تنها روی کلیات اینجا (مکان) و اکنون (زمان) متمرکز است، از نظر هگل به شناخت خاص شی نمی انجامد.
لحظه دوم آگاهی «ادراک حسی» (perception) است که در آن افراد شروع به تشخیص ویژگی های شی می کنند. یقین حسی بر پایه شناخت تماما حسی است، در حالیکه ادراک حسی روی جزئیاتی مثل رنگ، شکل و حجم تمرکز می کند. این موضوع خودآگاه را قادر می سازد تا شی را در ارتباط با همه اشیای دیگر درنظر بگیرد و بر اساس ویژگی هایشان آن را کنار بقیه بگذارد. در این زمان است که خودآگاه شروع به «سلب کردن» (negation) می کند چون متوجه می شود که شی رنگ مشخصی دارد که از رنگ های اشیای دیگر متمایز است. اما اینجا مسئله یک و خیلی پیش می آید: اشیا به صورت همزمان ویژگی های خاص و کلی دارند. یک درخت رنگ و اندازه خاصی دارد، اما در طبقه بندی شناختی درختان قرار می گیرد که آن ویژگی کلی اش است. خودآگاه در این سناریوی متناقض گیج می شود و نمی تواند بفهمد که آیا اشیا گوناگون یا متحد هستند.
هگل سپس می گوید که دو لحظه اول با «درک» (understanding) حل می شوند. این لحظه کامل آگاهی است که در آن تنوع و اتحاد با فهم عقلانی چیزهایی که ورای ویژگی های سطحی هستند، به سازش می رسند. خودآگاه در این لحظات تلاش می کند تا عصاره اشیای درون خود اشیا را تشخیص دهد و «سوژه» (subject) را از معادله خارج می کند. تنها از طریق درک است که هگل نیاز به «خودآگاهی» (self-consciousness) را آشکار می کند که کلید باز کردن شناخت مطلق است. او می نویسد: «آشکار است که پشت به اصطلاح پرده ای که قرار است دنیای درونی را مخفی کند، چیزی برای دیدن وجود ندارد، مگر اینکه خودمان به پشت پرده برویم...»
استقلال و وابستگی خودآگاهی: خدایگانی و بندگی

هگل پس از توضیح آگاهی به فصل دوم پدیدارشناسی روح، یعنی «خودآگاهی»، می رسد که در آن نیاز خودآگاه به رسیدن به شناخت مطلق را توضیح می دهد. مَثَل معروف او، دیالکتیک ارباب و برده، در زیربخشی به نام «استقلال و وابستگی خودآگاه: خدایگانی و بندگی» (Independence and Dependence of Self-Consciousness: Lordship and Bondage) ارائه شده است. هگل برای اینکه ایده اش را نشان دهد، یک سناریوی نظری را روایت می کند که در آن دو فرد آگاه با یکدیگر در طبیعت مواجه می شوند. قبل از این رویارویی، هر خودآگاه، خود و خواسته ها و احساسات خود را معیار عینی همه چیز می دانست، اما پس از این رویارویی، خودآگاه دیگری با خواسته ها و احساسات خود پدیدار می شود. این دو خودآگاه وارد کشمکشی تا سر حد مرگ می شوند تا به قدرت خود در ارتباط با یکدیگر تحقق بخشند و خواسته های خود را به معیار عینی تبدیل کنند. نکته مهم این است که هر خودآگاه می خواهد دیگری به قدرتش اذعان پیدا کند، پس اگر یکی از آن ها از بین برود، خودآگاهی حاصل نمی شود. از این رو، خودآگاه پیروز تصمیم می گیرد که دیگری را نکشد، اما آن را به بردگی بکشد.
هگل در زمینه این ارتباط می نویسد: «خودآگاه غیرضروری برای خدایگان شی است و واقعیت یقین آن از خودش را شکل می دهد». با اینکه در ابتدا شاید به نظر برسد که ارباب از طریق شناخت برده به خودآگاهی می رسد، اما در ادامه مشکلاتی پیش می آید. بعد از پیروزی در این نبرد، ارباب متوجه محدودیت های خود نمی شود و خود را وجود خدامانندی می بیند. برده از طرف دیگر محدودیت های خود و شکنندگی زندگی بشری را می فهمد. برده در جایگاه فرمانبردار خود را انسانی فانی می بیند و می فهمد که ارباب برای شناخت خود به او وابسته است. علاوه بر این، ارباب با طبیعت ارتباط برقرار نمی کند و همه کارهای فیزیکی را به برده می سپرد؛ برده ای که با زحمت خود محصول تولید می کند. وقتی برده محصولات پیچیده تری را تولید می کند، او کم کم خود را خالق این محصولات می بیند. ارباب اصلا توانایی چنین خوداندیشی از طریق کار را ندارد و کاملا به محصولات برده وابسته می شود. درنتیجه این برده است که با کار و ساخته های خود به خودآگاهی واقعی می رسد. هگل این مسئله را به این شکل توضیح می دهد: «واقعیت آگاهی مستقل از این رو آگاهی بردگانه بنده است.»
تاثیر دیالکتیک ارباب و برده هگل

اسطوره هگل را به دلیل زبان انتزاعی که او استفاده کرده، به شکل های زیادی می توان تعبیر کرد: بعنوان توسعه خودآگاه فرد از کودکی تا بزرگسالی، پیشرفت شناختی یک جامعه ابتدایی در اوایل تاریخ انسان و یا مسیر کشوری که به آزادی واقعی دست پیدا می کند. درنتیجه این داستان روی متفکران بعد از هگل در حوزه های متنوعی تاثیر گذاشته است. یکی از شاخص ترین فیلسوفانی که از فلسفه هگل تاثیر گرفته، «کارل مارکس» است که در اوایل دوران فعالیت خود از پیروان او لحاظ می شد. ردپاهایی از دیالکتیک ارباب و برده هگل در «نظریه ازخودبیگانگی» (theory of alienation) مارکس در «دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴» (Economic and Philosophic Manuscripts of 1844) دیده می شود. توضیح مارکس مبنی بر تفاوت ارتباط پرولتاریا با زحمتی که می کشد و محصولاتی که تولید می کند بسته به کاپیتالیستی یا کمونیستی بودن تولید، تاثیر هگل روی آثارش را نشان می دهد.
«الکساندر کوژو» که از پژوهشگران مهم در زمینه فلسفه هگل است، مجموعه ای از سخنرانی ها را در پاریس برای «دانشگاه مطالعات پیشرفته در علوم اجتماعی» ارائه داد که فیلسوفان مهمی چون «ژان-پل سارتر»، «موریس مرلو-پونتی» و «ژاک لاکان» در آن حضور داشتند. حضور ژاکان در این سخنرانی ها از اهمیت خاصی برخوردار است چون او راه را برای معرفی دیالکتیک ارباب و برده به حوزه روانکاوی باز کرد. «گفتمان ارباب» (Discourse of the Master) لاکان که به مفهوم شناخت اولویت داده، کاملا بر پایه دیالکتیک ارباب و برده هگل است.
اندیشمند پسااستعماری معروف، «فرانس فانون»، در نقدش به تحمیل ارزش های غربی بر فرهنگ های دیگر، ادعا کرد که چیزی که در ابتدا اشغال زمین بود، به اشغال مردم و روح آن ها بدل گشت. «سیاهپوست و هگل» (The Negro and Hegel) فصل کاملی از کتاب «پوست سیاه، صورتکهای سفید» (Black Skin, White Masks) او بر مبنای دیالکتیک ارباب و برده هگل است.
البته در نهایت باید بر تاثیر پدیدارشناسی روح بر فلسفه حق اشاره کنیم که ارائه جامعی از فلسفه سیاسی هگل است و به صورت سیستماتیک آزاد شدن روح از طریق مراحل دیالکتیک نهادهای اجتماعی مدرن را مطالعه می کند. اولویت داشتن شناخت میان خودآگاهی ها در یک جامعه در این اثر او هم مشخص و واضح است.
به "هگل" امتیاز دهید
دیدگاه های مرتبط با "هگل"
حمید 12 دی 1403
عالی بود
Reza Bagherzadeh13 دی 1403
ممنون از اظهار لطفتون