قبیله دسنچ (اتیوپی)
قبیله «دسنچ» (Daasanach) جنوبی ترین قبیله ای است که مردم آن در «دره اومو» (Omo Valley) اتیوپی زندگی می کنند. در این دنیای ناخوشایند، اعضای قبیله دسنچ بعضا گاوها و بزهای خود را از دست می دهند و این امر به از دست رفتن رزق و روزی شان می انجامد. آن ها برای مقابله با این موضوع به «دریاچه تورکانا» (Lake Turkana) رو می آورند که این نمونه ای از سازگاری آن ها با برخی از نامساعدترین شرایط زندگی در جهان است. گله های گاو نقشی کلیدی را در زندگی مردم دسنچ و همچنین قبیله های دیگر دره اومو بازی می کنند. گاوها علاوه بر گوشت، شیر و چرم برای لباس، خانه و تشک، نشانی از موقعیت اجتماعی هم هستند و به یک مرد اجازه ازدواج می دهند.
اما برخلاف تپه های سرسبز «سوری» (Suri) و «هامار» (Hamar)، زمین های دسنچ نیمه خشک هستند. مردم این قبیله در جایی زندگی می کنند که در آن دلتای رودخانه اومو وارد دریاچه تورکانا می شود؛ خود کلمه دسنچ به معنی «مردم دلتا» است. این منطقه حتی با وجود این دریاچه و دلتا هم بسیار خشک می باشد. در غرب و جنوب غرب این ناحیه چیزی جز صحرا پیدا نمی کنید، دما طی روز حدود 35 درجه سانتی گراد است و پشه های مالاریا باعث ناراحتی بیشتر هم می شوند. این مردمان با کاشت محصولات در زمان بارش باران و سیلاب های رودخانه اومو در این محیط دوام می آورند. آن ها گله های گاو خود را هم به خوبی مدیریت می کنند؛ گاوهای پیر در فصل خشک که چرا محدود و گوشت مورد نیاز است، سلاخی می شوند. اما در این سرزمین خشک نمی توان به بقا مطمئن بود.

مردم قبیله دسنچ وقتی گاوهای خود را به دلیل بیماری، خشکسالی یا هجوم یکی از قبایل همسایه از دست می دهند، دیگر نمی توانند به شکل معمول به زندگی ادامه دهند. آن ها در عوض به «Dies» (مردم فقیر) تبدیل می شوند و برای گذران زندگی به سراغ دریاچه تورکانا می روند تا با ماهیگیری و شکار تمساح و حتی بعضا کرگدن امرار معاش کنند. جایگاه Dies در جامعه دسنچ منحصر به فرد است. از آنجایی که داشتن گاو نماد اصلی موقعیت اجتماعی این قبیله است و این مردم هیچ گاوی ندارند، با دیده تحقیر به آن ها نگاه می شود. آن ها از طرفی جز اعضای قبیله لحاظ می شوند، اما از لحاظ اقتصادی و همچنین تا حدی از لحاظ فرهنگی، آن ها از بقیه جدا درنظر گرفته می شوند.

البته اعضای قبلیه به یکدیگر کمک می کنند. در زمان های نیاز، مردم فقیر هم برای خانواده های دسنچ غذا فراهم می کنند و گوشت تمساح و ماهی خود را با دهکده به اشتراک می گذارند. مردم قبیله در عوض به Diesها گوشت بز و گاو می دهند. Diesها در صورت نیاز به دام دسترسی دارند. برای مثال، مردان برای ازدواج همچنان باید به خانواده عروس شیربها بدهند. بیشتر Diesها خویشاوندان گاوداری دارند و از آنجایی که شیربها طی دوره های طولانی بازپرداخت می شود، از گاوها می توان ماه ها و سال ها استفاده کرد که در این مدت بچه گاوهای جدیدی هم به دنیا می آیند.

در اوقات خوش، Diesها می توانند دوباره دام به دست بیاورند و باز گله دار شوند؛ آن ها این کار را با مبادله کالا با دام کوچک و تصاحب دام های بیشتر به مرور زمان می توانند انجام دهند. موقت بودن این فقر برای Diesها ایده آل است و آن ها می خواهند که دوباره عضوی از قبیله دسنچ شوند. برای بعضی از این مردم فقیر، یک نسل یا بیشتر طول می کشد تا فرایند بازگشت به گاوداری شان تکمیل شود. اما Dies بودن برای بعضی از این مردم به امری دائمی تبدیل شده. همانطور که می توانید حدس بزنید، در زمان وفور نعمت Diesهای کمتری وجود دارد و با گسترش قحطی، تعداد این افراد بیشتر می شود. البته آن هایی که گاوهای خود را از دست داده اند، گزینه دیگری هم دارند. آن ها می توانند از مرزهای قبیله ای عبور کنند و به گروه دیگری با ارتباط خانوادگی ملحق شوند؛ مرزهایی که همیشه نسبتا عبورپذیر بوده اند.

ساخت و از بین بردن کوخ ها در زمان مهاجرت توسط زنان دهکده انجام می شود. این کوخ ها سازه هایی نیم دایره ای بدون هیچ تقسیم بندی داخلی هستند که از چوب ها و شاخه هایی به نام «miede» ساخته می شوند. اولین بخش از کوخ که ساخته می شود، «مخزن» (store) است؛ این سازه جعبه مانند کوچک با نی و طناب از جنس پوست گاو درست می شود. این همان جعبه ای است که از آن برای جابجایی اقلام روی پشت خر هم استفاده می شود. این جعبه در یک طرف کوخ قرار می گیرد و از آن برای ذخیره و نگهداری تنباکو، قهوه و موارد مهم دیگر استفاده می شود. این کوخ ها تهویه خوبی دارند چون جریان هوا در چنین محیط بسیار گرمی مهم است. در کوخ ها تنها یک ورودی کوچک وجود دارد که با پوست حیوان بسته می شود؛ در این حالت ورود پنهانی دشمن به امر شدیدا دشواری تبدیل می گردد. داخل کوخ یک کوره، ناحیه خواب روی پوست حیوانات و مخزن وجود دارد. زنان بخش سمت راس کوخ و ایوان بیرون از آن را مال خود می دانند.

آن دسته از دسنچ هایی که گله های خود را از دست داده و به ماهیگیری رو آورده اند، با شکار تمساح در شب در آب های سطحی دلتای رودخانه اومو جان خود را به خطر می اندازند. حتی یک تمساح کوچک هم می تواند وعده غذایی خوبی را برای یک خانواده فراهم کند. در حقیقت، ماهیگیران از لحاظ هایی از خویشاوندان گاودارشان خوش شانس تر هستند چون خشکی پایدار منطقه دریاچه تورکانا اغلب دام ها را در معرض خطر قرار می دهد. ماهی ها برای این ماهیگیران در سخت ترین خشکسالی ها هم می توانند منابع پروتئین خوبی باشند.

مردها با کانوهای دست کند شب ها به شکار می روند. آن ها در سکوت شکار می کنند و گهگاهی با حرکات دستان خود به پارو زن می گویند که مسیر را تغییر دهد. این شکارچیان با استفاده از یک فانوس چشمان تمساح را در تاریکی تشخیص می دهند؛ فانوسی که تنها چیرگی مدرنیته بر آن هاست. پس از شناسایی تمساح، آن ها به آرامی کانوهای خود را نزدیک به تمساح می برند تا اینکه نیزه ای که به یک طناب وصل است را به آن پرتاب کنند. پس از نفوذ پیکان بر پوست سخت تمساح، این حیوان فرصت خاصی برای بقا نخواهد داشت. سپس تمساح به کنار کانو آورده می شود و به صورت مکرر به آن نیزه زده می شود تا اینکه شرایط برای بردنش به کانو امن تلقی شود. بعضی از این تمساح ها بسیار بزرگ هستند و شکارشان نیازمند شجاعت و مهارت بالایی است. قبیله ها در این منطقه برای مهره های تزئینی، غذا، لباس و موارد دیگر همواره مبادله کالا به کالا کرده اند. اخیرا این مبادلات اسلحه و گلوله را هم پوشش می دهد. اجتناب ناپذیر است که با ساخت جاده ها در این ناحیه، کالاهای دیگر مثل نوشیدنی و غذا هم راه خود را به این دهکده ها پیدا کنند.

قبیله دسنچ فقط با قومیت تعریف نمی شود؛ هر مرد و زنی که حاضر به ختنه شدن باشد، می تواند به این قبیله ملحق شود. این قبیله در طول قرن های گذشته طیف وسیعی از مردمان متفاوت را به خود جذب کرده است. دسنچ در حال حاضر به 8 طایفه تقسیم می شود که این موضوع تا حدی بازتاب دهنده وسعت ریشه های اعضایش است. هر طایفه هویت، آداب و رسوم و وظایف خود در قبال بقیه اعضای قبیله را دارد و به یک قلمروی خاص پیوند خورده. بزرگترین طایفه دسنچ «گالبور» (Galbur) یا طایفه «آب و تمساح» است. مردم دسنچ باور دارند که اعضای این طایفه آب و تمساح ها را تحت کنترل خود دارند و آن ها مسئول دست و پنجه نرم کردن با بیماری های غده ای قبیله هستند. مسئولیت مواجهه با سوختگی با طایفه «تورات» (Turat) است. آن ها قدرت دور نگه داشتن مارها و شفای بسیاری از بیماری ها را دارند و همچنین می توانند دشمنان را از حیوانات شان دور نگه دارند. یکی دیگر از طایفه های مهم، «ترنیریم» (Turnyerim) می باشد که قدرت اعضایش در زمینه مقابله با خشکسالی است. آن ها در زمان های خشکسالی برای بارش باران دعا می کنند و با تف کردن روی زخم گفته می شود مارگزیدگی را هم علاج می کنند. طایفه های دیگر ادعا می کنند که قدرت هایی شفابخشی برای علاج عفونت های چشمی، عقرب گزیدگی، مشکلات ماهیچه ای و بیماری های دیگر دارند. اعضای یک طایفه مجاز به ازدواج و یا رقص با یکدیگر نیستند.

دختران دسنچ در 10 تا 12 سالگی ختنه می شوند. در صورت عدم ختنه، دختر حق ازدواج نداشته و پدرش نمی تواند شیربها دریافت کند. بخاطر همین موضوع، ختنه دختر برای پدر منفعت مستقیم دارد. تا زمان انجام این کار، دختران با «حیوان وحشی» یا «مرد» خطاب شدن، دست انداخته می شوند. یک دختر در خانه مادرش یا یک دهکده دیگر ممکن است که ختنه شود، اما همیشه دختران هم سن و سال دیگری هم باید با او این آیین را پشت سر بگذرانند. این کار را معمولا زن مسن تری انجام می دهد که خویشاوندان دختر به او در این امر یاری می رسانند. پس از این کار، مادر دختر به او یک گردنبند و شیر ترش برای نوشیدن می دهد. از این زمان به بعد دختر می تواند دامن چرمی بپوشد که بلوغش را نشان می دهد. ازدواج دختران اغلب مدت کمی بعد از این رویداد به وقوع می پیوندد.

بزرگترین مراسم در زندگی یک مرد «Dimi» نام دارد. هدف از این مراسم، جشن گرفتن و تبرک دخترش برای ازدواج و باروری است. یک مرد پس از گذر از Dimi به یکی از بزرگان تبدیل می شود. حدود 10 گاو و 30 حیوان کوچکتر طی این مراسم سلاخی می شوند و دام های دیگر با قهوه مبادله می شوند. مردان و زنان برای ضیافت و رقص، شنلی از جنس خز می پوشند و رهبران دهکده دختر را تبرک می کنند. مراسم های Dimi از آنجایی که به کشتن گاو نیازمند هستند، در فصل خشک رخ می دهند؛ فصلی که در آن گاوها شیر آنچنانی تولید نمی کنند و ارزش چرا محدود است. در این زمان از سال که منابع غذایی زیادی وجود ندارد، سلاخی گاوها گوشت کافی را در اختیار قبیله قرار می دهد.