وینسنت ون گوگ
«وینسنت ون گوگ» (Vincent van Gogh)، بزرگترین پسر یک کشیش «اصلاح شده» (Reformed) هلندی و دختر یک کتابفروش، قبل از اینکه در سن 27 سالگی تصمیم بر هنرمند شدن بگیرد، مشاغل دیگری مثل دلالی آثار هنری و روحانیت را دنبال کرده بود. او در طول یک دهه فعالیت هنری خود (از سال 1880 تا 1890) نزدیک به 900 نقاشی و بیش از 1100 اثر کاغذی را خلق کرد. البته او در ارزیابی میراث هنری خود در سال 1890، اهمیت آن را در اولویت پایینی قرار دارد.
ون گوگ که تا حد زیادی خودآموخته بود، با کپی مشتاقانه آثار چاپی و مطالعه راهنماهای طراحی و کتاب های درسی قرن نوزدهمی مثل «Exercises au fusain and cours de dessin» اثر چارلز بارگ (Charles Bargue)، جایگاه خود بعنوان یک هنرمند را پیدا کرد. او باور داشت که قبل از کار با رنگ، اول باید روی طراحی سیاه و سفید به تسلط رسید و در ابتدا روی یادگیری اصول اولیه طراحی بدن و کشیدن مناظر با «پرسپکتیو» (perspective) درست تمرکز کرد. ون گوگ در سال 1882 از خانه پدر و مادرش در دهکده «ایتین» به «لاهه» نقل مکان کرد که در آنجا «آنتون ماوه»، شوهر یکی از خویشاوندان ون گوگ و از هنرمندان پیشروی مکتب لاهه، به صورت رسمی به او هنر آموخت. ون گوگ در همین سال اولین آثار آبرنگ مستقل خود را کشید و وارد نقاشی رنگ روغن شد. او همچنین اولین درآمد هنری خود را از «کورنلیوس مارینوس ون گوگ» (Cornelis Marinus van Gogh)، عموی دلال آثار هنری خود، دریافت کرد که به او سفارش دو مجموعه طراحی مناظر شهری لاهه را داده بود؛ وینسنت تصمیم گرفت که مکان های زندگی روزمره ای مثل ایستگاه راه آهن، کارخانه تولید گاز و نهالستان را به تصویر بکشد.
ون گوگ هنرمندان منطقه «باربیزون»، به خصوص «ژان-فرانسوا میله»، را تحسین می کرد که این موضوع روی تصمیمش برای به تصویر کشیدن زندگی روستایی تاثیرگذار بود. او در زمستان 85-1884 در کنار پدر و مادرش در شهر «نوینن» بیش از 40 نقاشی از چهره دهقانان کشید که به اولین اثر او در مقیاس بزرگ به نام «سیب زمینی خورها» (The Potato Eaters) منتهی شدند که چندین شخص را دربرمی گرفتند. در این نمایش ناخوشایند از یک خانواده دهقان در زمان غذا خوردن، ون گوگ نوشت که می خواسته این موضوع را بیان کند که آن ها «با همان دستانی که دارند غذا می خورند، زمین را برای کاشت محصولات کشاورزی آماده کرده اند». رنگ بندی تاریک و رنگ آمیزی زمخت این نقاشی، نمایانگر آثار دوره نوینن این هنرمند هستند.
او که علاقه مند به تقویت مهارت های خود در زمینه نقاشی بدن بود، در اواخر سال 1885 هلند را ترک کرد تا در «آکادمی آنتورپ» (Antwerp Academy) بلژیک به مطالعه بپردازد. او 3 ماه بعد به پاریس رفت تا با برادرش «تئو»، یک دلال هنری در شرکت «Boussod, Valadon et Cie»، زندگی کند؛ او مدتی در کلاس های استودیوی «Fernand Cormon» هم حاضر شد. سبک و سیاق نقاشی ون گوگ در دوره 2 ساله زندگی اش در پاریس دچار تحولات عمده ای شد. او در پاریس به صورت دست اول آثار امپرسیونیست ها را دید و شاهد جدیدترین نوآوری ها توسط دو هنرمند نئوامپرسیونیسم، «ژرژ سورا» و «پل سینیاک»، هم بود. ون گوگ در پاسخ به این تجربه، رنگ بندی آثارش را روشن تر نمود و ضرب های قلم موی شکسته امپرسیونیست ها به همراه نقطه چینی های نئوامپرسیونیست ها را آزمایش کرد که این موضوع را می توانید در نقاشی «سلف پرتره با کلاه حصیری» (Self-Portrait with a Straw Hat) او ببینید. ون گوگ این نقاشی را در تابستان 1887 کشید که نتیجه معکوس مطالعه پیشینی از دهقانان بود. او در پاریس بیش از 20 سلف پرتره کشید که بازتاب دهنده جستجوی مداوم او در زمینه کنتراست رنگ های مکمل و سبک جسورانه تری بودند.
این هنرمند هلندی در سال 1888 پاریس را به مقصد جنوب فرانسه ترک کرد تا اجتماعی از هنرمندان را در شهر «آرل» تاسیس کند. ون گوگ که مسحور شفافیت نور و رنگ های پرنشاط بهار منطقه «پروانس» فرانسه بود، 14 نقاشی از باغ های میوه را ظرف کمتر از 1 ماه در فضای باز با سبک ها و تکنیک های متفاوت کشید. ساختار خوشنویسانه «باغ میوه شکوفا» (The Flowering Orchard) نشان دهنده تاثیر چاپ های ژاپنی است که ون گوگ جمع آوری کرده بود. بدهی این هنرمند به چاپ های «اوکییو» در طراحی های قلم نی که در آرل کشیده بود هم دیده می شود؛ جنبه متمایزکننده این آثار، شور و شوق قوی و ابدا خطی شان است. ون گوگ در آگوست 1888 نقاشی های طبیعت بی جان «خرزهره ها» (Oleanders) و «کفش ها» (Shoes) را کشید که هر کدام تداعی گر نمادگرایی شخصی اش هستند. خرزهره ها برای ون گوگ مثل گل های آفتابگردان شادی بخش و حیات بخش بودند. او اهمیت شان را با توجه ساختاری که به رمان «شور زندگی» امیل زولا در نقاشی «گلدان با خرزهره ها و کتاب ها» (Vase with Oleanders and Books) کرده بود، تثبیت نمود. حیات بی جان کفش های بند بازی که وینسنت ظاهرا در اتاق زرد «پل گوگن» در آرل آویزان کرده بود، از دید گوگن نشان دهنده وجود سیار و دوره گردانه ون گوگ بود.
گوگن در اکتبر 1888 به ون گوگ در آرل ملحق شد، اما در دسامبر همان سال از او جدا گشت؛ حرکتی که فروپاشی روانی ون گوگ و برش بخشی از گوش چپش با یک تیغ منجر به آن شده بودند. او پس از مرخصی از بیمارستان و بازگشت به خانه در ژانویه 1889، کار روی پرتره همسر «جوزف رولین» (Joseph Roulin)، رئیس پست خانه، را ادامه داد؛ او با اینکه نقاشی همه اعضای خانواده رولین را کشید، اما 5 نسخه از مادام رولین به نام «لالایی» (La Berceuse) را خلق کرده بود که در آن ها طناب گهواره دختر تازه به دنیا آمده اش را در دست دارد. وینسنت پرتره مادام رولین را بعنوان پنل مرکزی یک «سه لتی» (triptych) درنظر داشت که نقاشی هایی از گل های آفتابگردان کنارش هستند. تصویر او از دید ون گوگ ورای پرتره نگاری و نمادی از یک مدونای مدرن بود. ون گوگ در رنگ بندی این نقاشی که طیفی از اخرایی تا شنگرفی و مرمر سبز را پوشش می دهند، علاقه اش به لالایی خواندن با رنگ را بیان و روی نقش گویای رنگ در هنرش تاکید کرد.
ون گوگ که نگران یک فروپاشی دیگر بود، به صورت داوطلبانه در می 1889 به تیمارستانی در «سن-رمی» رفت که در این تیمارستان ظرف 1 سال حدود 150 کرباس را نقاشی کرد. بستری شدن اولیه اش در این تیمارستان در نقاشی «راهرو در تیمارستان» (Corridor in the Asylum) و نواحی روستایی اطرافش در «درختان زیتون» (Olive Trees) دیده می شوند. او در ماه جون دو نقاشی از درختان سرو با لایه های ضخیم و ایمپاستو کشید که در آن ها شکل سرو را در نامه ای به برادرش تئو به ابلیسک مصری تشبیه کرده بود. این درختان جایگاه ویژه ای در نقاشی «گندم زاری با درختان سرو» (Wheat Field with Cypresses) هم دارند که در همان ماه کشیده شده بودند. ون گوگ این اثر با گندم زار آفتابی اش را یکی از بهترین کرباس های تابستانی اش می داند. او با استفاده از چاپ ها و تصاویر سیاه و سفید در سن رمی، کپی آثار هنرمندانی چون «اوژن دلاکروا»، «رامبرانت» و میله را نقاشی کرد. او کپی های خود را تعابیر و ترجمه های شخصی اش از این آثار می دانست. ون گوگ در هفته آخر حضورش در این تیمارستان با نقاشی 4 دسته گل «زنبق ها» (Irises) و «رزها» (Roses)، بر نقاشی های حیات بی جان خود افزود؛ این مجموعه با دکوراسیون گل آفتابگردانی که در آرل درست کرده بود، قابل مقایسه هستند.
ون گوگ پس از مرخصی در می 1890 پیش برادرش در پاریس رفت. او در این دوره تحت مراقبت پزشک همسان درمان و نقاش آماتوری به نام دکتر «پل گاشه» قرار گرفت و ظرف مدت کمی بیش از 2 ماه، به صورت میانگین هر روز 1 نقاشی کشید. اما این هنرمند در 27 جولای 1890 با شلیک گلوله به سینه خود در یک گندم زار به شدت مجروح شد و دو روز بعد از این اتفاق جان سپرد. میراث هنری ون گوگ با نقاشی ها و طراحی های باقی مانده از او و همچنین نامه های متعدد رد و بدل شده بین او و تئو حفظ شده؛ نامه هایی که روش های کاری و ابداهای هنری اش را مشخص می کنند و نقش کلیدی برادرش بعنوان حامی او در دوران فعالیت حرفه ایش را نشان می دهند.
آثار ون گوگ در زمان مرگش مورد توجه قرار گرفتند. نقاشی های او بین سال های 1888 تا 1890 در «Salon des Indépendants» پاریس و در سال 1890 با گروه «Les XX» در بروکسل به نمایش درآمدند. گوگن در نامه ای به او نوشت که آثار اخیر او در نمایشگاه پاریس از دید هنرمندان زیادی چشمگیرترین نقاشی های نمایشگاه بودند. همچنین یکی از نقاشی های او در نمایشگاه بروکسل به فروش رفت. «ژرژ-آلبر اوریه»، منتقد فرانسوی، در ژانویه 1890 یک مقاله کامل را به ون گوگ اختصاص داد. اوریه در این مقاله آثار این هنرمند را در راستای جنبش نوظهور نمادگرایی قرار داد و روی تازگی و شدت بینش هنری اش تمرکز کرد. البته شهرت ون گوگ خیلی زود به صورت چشمگیری افزایش یافت و در زمان شروع جنگ جهانی اول، او بعنوان یکی از اشخاص پیشرو در تاریخ هنر مدرن شناخته می شد.